برای انکه باید باشد و نیست

من خودمو معرفی می کنم: لیلا هستم ارشد مکانیک دارم عاشق یکی شدم که در کنارم نیس منو گذاشته و رفته این جا میخام برای عشقم بنویسم اسم عشق من "حسین " است چه زجری میکشم از نبودنش عشق من به حسین یه عشق پاکه خیلی دوسش دارم اما او خیلی بچه گانه فکر میکنه دهنش هنوز بوی شیر میده ازم ناراحته سر هیچی سر بهانه های الکی خیلی دعا کردم که مال من بشه اما نشد دلم میخواد فراموشش کنم اما مهرش نگاهش تو قلبم ریشه کرده با این همه غم و غصه چه کنم شاید رسیدن به حسین راحت تر از نگه داشتنش باشه برای همین برای رسیدن به او زیاد تلاش نمیکنم از عاقبت کار میترسم حس میکنم دوسم نداره و گرنه یه پسر وقتی یه دخترو دوس داشته باشه که اونو ول نمیکنه بره دنبال کارم یه کار خوب ولی باید خیلی تلاش کنم اما نمیتونم بیش از حد خودمو ازار بدم برای انکه باید باشد و نیست...ادامه مطلب

حسین جان بهت فکر میکنم پروفایلتو دیدم نوشته دوست کسی است که در مراحل سخت تنهات نذاره منظورت چیه؟؟؟من غرورم اجازه نمیده بهت زنک بزنم اخه این توئی که باید منو بخوای ولی منو نمیخوای دلم برات تنگ شده دلم برای خدا تنگ شده اما خدا که با منه پس چرا دلم تنگ شده میخوام از عشقت به خدا پناه ببرم نگو از تلخی دنیا سیرم حسین عزیز دلم میترسم عشقت فراموشم نشه یادت گفتی میرم جوری میرم که باورت نشه میرمو دیگه بر نمیگردم امید به برگشتت دارم اما دلم نمیخواد برگردی چون دوباره منو ول میکنی و میری هر بار برگشتی منو عاشقت ترم کردیو رفتی عشقم دعا کن فراموشت کنم دو روزه خیلی گریه کردم برای انکه باید باشد و نیست...ادامه مطلب

دیوونه شدم از دلتنگی 

حسین دل من فقط تو را میخواهد 

اما تو اصلا به فکر من نیستی یادته میگفتی دوستت داشتم یعنی الان نداری 

تو هوس بازی اره؟ 

من همینو بهت گفتم و تو بهم گفتی داری تهمت میزنی 

پس چرا رفتی با یکی دیگه مگه من تو را به عنوان شوهر نخاستم 

مگه عاشقت نبودم اما تو عشقمو به بازی گرفتی مسخره کردی 

دلم برات تنگ شده نامرد چن وقته گریه نمیذاره تمرکز کنم 

عاشقت شدم وجدان داری؟؟؟؟

برای انکه باید باشد و نیست...

شنبه دفاع دارم 

هنوزم دلم براش تنگه  الان دارم از دلشوره و استرس میمیرم 

فقط دو روز دیگه مونده تا همه چی تموم بشه 

خدا کنه تموم بشه چون دیگه تحملشو ندارم دیگه نمیتونم تمرکز کنم 

فقط میخام پایان نامه را ارائه بدم مدرک بگیرمو برم 

بعدش بازم به حسین فکر کنم به اون عزیز نامردی که پا رو دلم گذاشت 

خدایا منو ببخش بابت همه گناهانم کاش ادم بشیم باید روی خودم کار کنم

برای انکه باید باشد و نیست...

عشقم تو لاین بهم پیام داده سلام خوبی 

من بعد چند روز متوجه شدم اما باز نکردم و جوابشو ندادم 

دیگه نمیخام باهاش رو به رو بشم 

دوباره میخاد بیادو بره عادتشه اصلا به احساس ادم فکر نیمکنه  

نه میتونم بهش نفرین کنم و نه میتونم بهش دعا کنم فقط حس و حال خیلی چیزا را از من گرفته 

فردا روز مهمی است یه کم استرس دارم البته بیش از یه کم

برای انکه باید باشد و نیست...

تلفنم زنگ زد حسین بود یکی از همکلاسیام کنارم نشسته بود چند بار گفتم بفرمایید و اونم گفت ببخشید اشتباه گرفتم و قطع کرد شاید منو شناخته شایدم نه دلم ازش گرفته تو پروفایلش بود اونی که تو را دوست داره پروفایلشو با پروفایلت یکی میکنه دلم به شدت براش تنگ شده ولی از نامردی دارم می سوزم خیلی کات کردن برام سخته اون نفهمه واقعا هیچی نمیفهمه از عشق و علاقه و مهر و محبت هیچی حالیش نیس فقط خودش و مادرش مهمه تا زمانی که زنده ام از عشقش میسوزم و گریه خواهم کرد ولی از حرفاش معلوم بود به غیر من کسان دیگه هم دوسش دارن و اون مثه دیوونه ها همه را از خودش دور میکنه عوضی دوستت دارم عوضی نمیتونم دوریتو تحمل کنم عوضی حلالت نمیکنم برای انکه باید باشد و نیست...ادامه مطلب

تا اربعین چیزی نمانده  این عشقم حسین  اسمش همه جا هست  داغونم کرده  دارم تقاص چیو پس میدم چرا باید این همه زجر بکشم حسین دوستت دارم   رفتنتو باور نمیکنم فکر نمیکردم این همه سنگدل باشی  فکر نمیکردم خدا کمکت کنه که بتونی بری فکر نمیکردم که بری فکر نمیکردم که عشقت یه باره تموم بشه  میدونی از عشقت دیوونه شدم میدونی کارم به جنون کشیده میدونی دیگه نمیتونم تحمل کنم   تو از قصد منو ازار میدی خدا ازت نمیگذره این همه ازارم نده حسین به خاطر خدا برگرد اگه دوسم نداشتی چرا باهام بازی کردی چرا باعث شدی بهت فکر کنم  بی وجدان برای انکه باید باشد و نیست...ادامه مطلب

حسین بازم امد و رفت

بهم گفت نکن اینطوری دلم برات میسوزه دوس ندارم از روی ترحم باهات ازدوج کنم

دلم میخاد عقلی باشه ولی حسین که عقلی نداره

میدونین چیه اون شاید از کارش بیکار بشه و شاید بعدش به سمتم بیاد

یعنی اگه شرایطش اکی باشه نمیاد

من حیلی دوسش دارم اما دیگه از دستش خسته شدم خیلی خسته شدم یه عاشق خسته و نالان

دلم میخاد ا زعشقش رها بشم

برای انکه باید باشد و نیست...